در حالی که رسانههای تحت کنترل طالبان بهشدت در تلاشاند اوضاع افغانستان را آرام و اقدامهای طالبان را مثبت جلوه دهند، به روشنی دیده میشود که در کنار بقیه فجایع، ترورهای هدفمند و کشتارهای کورکورانه همچنان از مردم عادی در افغانستان قربانی میگیرد. آتش کشتار و ترور در حالی همچنان شعلهور است که هیچ مرجعی برای دادخواست و هیچ آدرسی برای پاسخگویی وجود ندارد. در تازهترین مورد، اجساد پنج مرد هزاره در دشتی اطراف شهرستان قرهباغ غزنی پیدا شده است. بر پیکر این مردان آثار شکنجه و گلوله مشاهده میشود. مسوولان محلی به روزنامه اطلاعات روز گفتهاند که این افراد چند روز قبل در اثر شکنجه و شلیک گلوله کشته و اجسادشان در دشت طاقچی شهرستان قرهباغ انداخته شده است.
در روز یکشنبه ۲۴ اکتبر، تنها بر اساس مواردی که در رسانهها گزارش شدهاند، ۳۷ تن در رویدادهای مختلف در شهرهای افغانستان جان باختهاند. این رویدادها درگیری میان افراد طالبان و گروه داعش در شهر هرات، ترور هدفمند افراد در جلالآباد، کشته شدن افسران سابق پلیس در غور و پکتیا توسط طالبان و مرگ کودکان در اثر گرسنگی در کابل را شامل میشود.
رسانههای طالبان از جمله رادیو تلویزیون ملی افغانستان که در تمام ۳۴ استان این کشور دفتر و تشکیلات دارد، اخبار و گزارشهایی را که در آنها از بیکاری، فقر، ناامنی و اوضاع نابسامان زندگی مردم سخن گفته شود، منتشر نمیکند. دسترسی رسانههای خصوصی به منابع دست اول هم قطع شده است و خبرنگاران و شبکههای خبری داخل افغانستان، به دلیل مواجه شدن با تهدید و شکنجه طالبان، به خودسانسوری روی آوردهاند. با وجود همه این بگیروببندها، تنها در یک روز و بر اساس گزارشهایی که از جرائم و رویدادها در رسانهها منتشر شده، شمار قربانیان حوادث در افغانستان به ۳۷ تن میرسند؛ در حالی که اگر از همه رویدادها از جمله اقدامهاتی انتقامجویانه طالبان، گزارشهای دقیق ارائه شود، آمار قربانیان حوادث تکاندهنده خواهد بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روز دوشنبه، ۲۵ اکتبر، علاوه بر کشف اجساد پنج مرد هزاره در غزنی، دو جوان ۱۴ ساله هم در شهر کابل هدف گلولهباران افراد طالبان قرار گرفتند. صدام ۱۴ ساله در اثر این شلیکها کشته و شهاب ۱۴ ساله زخمی شده است. خانواده هر دو نوجوان از اهالی پنجشیرند که فعلا در کابل زندگی میکنند. فضلالحق، پدر شهاب، در گفتوگو با رسانهها گفته که پسرش پس از مجروح شدن در تیراندازی افراد طالبان، در بیمارستان بستری شده است اما افراد طالبان به او اجازه ندادهاند پسرش را از نزدیک ببیند. فضلالحق به خبرنگار طلوع نیوز گفت: «به من اجازه نمیدهد پسر مجروحم را ببینم. عضو طالبان میگوید که پسرت را من کشتم. اجازه هم نمیدهم که او را ببینی. میتوانم خودت را هم بکشم.»
طالبان روز دوشنبه در مسیر شاهراه غور-هرات، محمد فهیم نوجوان وعمویش را هم تیرباران کردند. آنها یک روز قبل از آن، دو تن از بستگان محمد فهیم را که عضو نیروهای امنیتی دولت پیشین افغانستان بودند تیرباران کرده بودند که در جریان آن محمد فهیم نیز زخمی شده بود. به گزارش رسانههای محلی، عموی محمد فهیم کارمند نهادهای امنیتی در دولت پیشین بوده و او را برای معالجه به هرات منتقل میکرده است که طالبان در مسیر، هر دو را تیرباران کردهاند.
با یک نگاه به قربانیان حوادث مشخص میشود که به جز قربانیان ترورهای هدفمند در جلالآباد که بیشتر میان دولت اسلامی خراسان (داعش) و طالبان اتفاق میافتد، قربانیان بقیه رویدادها هزاره و تاجیکاند. بدنه اصلی طالبان را قبایل پشتون تشکیل میدهند اما در چندسال اخیر حضور ازبکها و ترکمنها هم در تشکیلات این گروه پررنگ شده است. فعلا معاون دوم نخستوزیر طالبان یک ازبک است و در بسیاری از ادارات نظامی دولت طالبان نیز فرماندهان ازبک به کار گماشته شدهاند.
ساختار جامعه افغانستان روستایی و بدوی است و حضور یک فرمانده از یک قوم میتواند جان بسیاری از افراد همان قوم را در مقابل دشمنانشان حفظ کند. چنانچه اکنون اگر یک طالب پشتون یک تاجر محلی ازبک را اذیت کند، تاجر با یک تماس با فرمانده ازبکتبار طالبان از خطر نجات پیدا میکند. برعکس، در مناطق ازبکنشین، اگر طالبان ازبک یک پشتون را اذیت کنند، فرمانده پشتونتبار طالب از او حمایت میکند. در این میان، تاجیکها و هزارهها به دلیل حضور بسیار اندک یا حضور نداشتن در صفوف طالبان، در دولت دوم این گروه بیپناه ماندهاند.
نگاه بدوی طالبان به سیستم دولتداری و زندگی باعث شده است تا در برنامهها و صحبتهای مسئولان دولت این گروه هیچ نشانی از احساس مسئولیت در قبال زندگی مردم دیده نشود. در حالی که موج گرسنگی و قحطی مردم را میبلعد، کابینه طالبان درباره اینکه باید به ملاها در عوض مدارک غیررسمی آنان از مدارس دینی، رتبههای علمی داده شود، بحث میکند.
حالا که سازمان ملل به دلیل خشکسالی مداوم، فروپاشی دولت و قطع شریانهای اقتصادی مردم، درباره وقوع «بدترین بحران انسانی» در افغانستان هشدار داده است، به نظر میرسد طالبان با دست برنداشتن از رفتار انتقامجویانه از مردم، به وقوع هرچه سریعتر این بحران کمک میکند.
بر همه واضح است که اوضاع افغانستان از نظر فقر و بیکاری، قبل از تسلط طالبان هم ناامیدکننده بود، اما دستکم میلیونها نفر با اندک حقوق ماهانه و عایدی شخصی میتوانستند خود را زنده و سر پا نگه دارند؛ در حالی که با آمدن طالبان، همین قشر متوسط نیز به جمع گرسنگان پیوستند. مردم افغانستان در واقع میان دو سنگ آسیاب، که قهر طبیعت و خشم طالبان است، له میشوند. با خشکسالی مداوم، بسته بودن مرزها، افزایش قیمتها و انتقامجویی طالبان از مردم افغانستان، برای آنان دیگر نه پای رفتن مانده است و نه تاب ماندن. شاید این بیت از غزل صوفی عشقری، شاعر معاصر کابل، حال و روز مردم افغانستان را بهتر بیان کند: محفل ما از قدوم خشک او افسرده شد/ میزدم بر فرق زاهد، سنگ اگر میداشتم